عبدالحسین پیروان

19تیر
ناگفته‌هایی از روزهای پایانی جنگ
یادداشتی از عبدالحسین پیروان؛

ناگفته‌هایی از روزهای پایانی جنگ

دشمن ما را دور زد؛ هرچند نیروها رهایی یافتند… لوله تانک دشمن روی خاکریز بود و بچه‌ها، زیر آن با سکوت جابجا می‌شدند؛ سربازان دشمن هم می‌ترسیدند که از تانک بیرون بیایند.

22خرداد
بازخوانی شکست در فاو
یادداشتی از عبدالحسین پیروان؛

بازخوانی شکست در فاو

باورمان شد که تلفات فاو، کمر دشمن را شکسته است. (گرفتن فاو و تثبت آن ۷۵ روز و پس دادنش ۳۵ ساعت)

06خرداد
گردان فجر در پدافند اروند صغیر
گفتگوی محمدمهدی اسدزاده با حاج عبدالحسین پیروان؛

گردان فجر در پدافند اروند صغیر

با شنیدن این سخنان، نگاهی به خود انداختم و با آگاهی از تندرستیم، به سوی سنگر فرمانده گردان دویدم تا آمبولانس را پیدا کنم… نزدیک به ۸۰۰ متری امده بودم که احساس کردم دیگر پایم مرا یاری نمی‌کند… نگاهی به پاهایم کردم… خون هر دو پایم را خیس کرده بود… خود را به گوشه‌ای رساندم… نشستم و با فریاد کمک خواستم. رزمنده‌ای به سویم آمد. گفتم: به سنگر فرماندهی گزارش بدهید تا آمبولانسی برای زخمی‌ها برود.

05آذر
لحظه ای با شهدا؛ یادبودی از سردار شهید احد طاهری

لحظه ای با شهدا؛ یادبودی از سردار شهید احد طاهری

گفتم: احد هوا چطوره ؟ انگار گرم است .گفت : نه اندازه جهنم .از جهنم خنک تر است .اگرچه روحیه ای شاد وبا مزاح وشوخ داشت وهمیشه نکات ظریف و با معنی را به شوخی می گفت، اما این دومطلب را نیز به همان شوخی گرفتم .