سیدمحمدابراهیم در دوران دانشجویی، یک مبارز تمام عیار بود، بالاخره هم ساواک وقتی که برای بزرگداشت سه تن از شهدای دانشجوی شیراز مراسمی را به پا داشته بود؛ ردش را زد.
تعریف می کردکه :در شکنجه گاه ساواک زیر ناخن هایم سوزن گذاشتند و زیر آن آتش گرفتند، نتیجه که نگرفتند، ناخن هایم را کشیدند. باز هم حرفی نشنیدند، شروع کردند با کابل های سیمی شلاق زدن، بازهم نتیجه نگرفتند. تا اینکه تیمسار پهلوان مهره کثیف شاه در شیراز شخصاً آمد و به شکنجه گران گفت: «چرا کار بیهوده می کنید، می خواهید با مشت سندان آهنی را خرد کنید!»
همیشه در جیب سیدمحمدابراهیم یک جلد قرآن بود که می گفت این محافظ من است. تعریف می کردکه: تیمسار دست در جیب من کرد و قرآن را در آورد با غیض گفت: « این چیه؟ این اوراق مضره را برای چی با خودتان حمل می کنید؟»
با خشم گفتم: «این اوراق مضره نیست، قرآن است»
تیمسار عصبانی شد و دستور داد با کابل به جانم افتادند؛ آنقدر زدند که از هوش رفتم.
سیدمحمدابراهیم حسرت یک آخ را به دل مزدوران رژیم گذاشته بود.
با خشم گفتم: «این اوراق مضره نیست، قرآن است»
تیمسار عصبانی شد و دستور داد با کابل به جانم افتادند؛ آنقدر زدند که از هوش رفتم.
سیدمحمدابراهیم حسرت یک آخ را به دل مزدوران رژیم گذاشته بود.
از فعالیتها و مسئولیتهای شهید مظلوم دکتر فقیهی میتوان به ریاست دانشکده پزشکی شیراز، نماینده شهید محراب آیتالله سید عبدالحسین دستغیب در دانشگاه علوم پزشکی شیراز، دبیر شورای جهاد دانشگاهی شیراز، ریاست جامعه اسلامی پزشکان شیراز، تشکیل کمیته کمک به عشایر، تشکیل جامعه اسلامی تقوا، راهاندازی انجمن اسلامی پزشکان، راهاندازی صندوق قرضالحسنه «اندوختههای خاتم»، تأسیس شرکت تعاونی در شهرستان نیریز و نیز تهیه و چاپ نشریهای در ساوه اشاره کرد.