به نام خدای خوب بچههای خوب
به یاد پیرمرد کودکیهایم
مهدی آذر یزدی را مردم با مجموعه کتاب “قصههای خوب برای بچههای خوب میشناسند”؛ من هم کودک که بودم مجموعه ی کتاب “قصههای خوب برای بچههای خوب” را خواندم . جلدهای ساده رنگی با صورتکهای زیبایی که روی آن کشیده شده بود عجیب در خاطرم ماند. بزرگ که شدم، مربی که شدم، مادر که شدم قصد کردم دوباره مجموعهی این کتاب را تهیه کنم تا دخترم نیز بخواند و البته برایم مهم بود که دقیقا شبیه به همان را تهیه کنم؛ راستش چاپهای دیگر کتاب و تصاویر دیگر حس نوستالژیکم را برانگیخته نمیکرد. جستجوی من زمانی به ثمر نشست که برای انجام مأموریتی عازم تهران شدم و از آنجا که هر جا کتاب باشد من هم سری به آن خواهم زد گشتی در فروشگاه کتاب فرودگاه شهید دستغیب زدم و همان نسخه مورد نظر کتاب را بهطور اتفاقی یافتم و باقی ماجرا که به خوشحالی و ذوق زدگی و خرید مجموعه کتاب ختم شد.
خواندن کتابهای آذریزدی آن قدر برایم شیرین است که اگر لذتی از دوران بچگی در خاطرم مانده باشد هم مربوط میشود به همین قصههای شیرینی که به زبان آذریزدی روایت ماندگاری شد و در خاطرم ماند تا بعدها همانها را برای بچههای مردم و فرزند خودم قصهگویی کنم و حلاوتش را به کام پر از تکنولوژی و فضای مجازی و کتابهای الکترونیکی کودکان امروز هم بچشانم.
دیوارهای گاه گلی محلههای قدیمی یزد هنوز هم صدای پای عابری را میشنوند که قصههای گلستان و ملستان و مثنوی معنوی و عطار را روایت کرد و توانست درست زمانی که خوراک فرهنگی مناسبی برای مطالعهی کودکانمان وجود نداشت قصههایی را رقم بزند که تا همیشه بر تارک تاریخ ادبیات کودک و نوجوان بدرخشد.
زندگی پر از رنج و غریبانه بابای ادبیات کودک و نوجوان ایران در لابه لای سطور کتابهای درخشانش خودنمایی میکند و چقدر خوب که هنوز هم کتابخانه های بسیاری از خانههای ایرانیان به آثارش مزین است و اندیشههامان هنوز در پی آموختن است از دل قصههای پیر یزدی.
پیرمرد قصهگوی کودکی من رفت تا یک دنیا قصهی گفته و ناگفته را هم با خودش ببرد، تا کودکانمان حسرت نداشتنش را بکشند و قلم چشم انتظار سرانگشتان گرمش باشد.
آقای قصههای خوب تنها زندگی کرد، تنها ماند و تنها مرد. رفت تا در قصههای خوب ماندگار شود و بچههای خوب زمزمهاش کنند.
اعظم سادات موسوی – کارشناس اداره کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان فارس