به گزارش سحاب پرس؛ عبدالحسین پیروان، از فرماندهان لشکر و المهدی در دوران دفاع مقدس با بازخوانی یکی از یادداشتهای خود در روزهای نخستین اردیبهشت ماه ۱۳۶۷ درباره شکست فاو نوشت: گاهی در برگ زدنهای گذشتهنگاریهایمان به چیزهایی برمیخوریم که هرچند خود نوشتهایم، برایمان تازگی دارد و ما را به درنگ و اندیشیدنی دیگری فرو میبرد.
نبرد دوم فاو که به نام عملیات رمضان مبارک (به مناسبت ماه رمضان) نزد عراقیها و سقوط فاو نزد ایرانیان نیز خوانده میشود، نام نبرد سنگینی در جنگ ایران و عراق است که ۲۸ فروردین ۱۳۶۷ (۱۷ آوریل ۱۹۸۸) رخ داد. این عملیات بخشی از عملیات گسترده ارتش عراق با نام عملیات توکلنا علیالله است. دو سال پس از شکست نیروهای عراقی در نبرد اول فاو، ارتش عراق که به تازگی بازسازی شده بود، به نبردی گسترده برای بیرون راندن نیروهای ایرانی از شبه جزیره فاو دست زد. عراق بیش از صد هزار نیرو از سربازان ویژه گارد ریاست جمهوری را علیه ۱۵۰۰۰ نفر از نیروهای داوطلب بسیجی ایران که در آنجا بودند، به کار گرفت. در این نبرد که با غافلگیری نیروهای ایرانی و غیاب فرماندهان آنها در منطقه آغاز شد، شبه جزیره فاو تنها در ۳۵ ساعت به دست عراقیها افتاد و پس از قطع راههای ارتباطی آن با ایران، همه نیروهای محاصره شدۀ ایرانی کشته یا اسیر شدند؛ همچنین بیشتر تجهیزات آنها سالم و دستنخورده بدست عراقیها افتاد. (ویکی پدیا)
در دستنوشتههایم، به نوشتاری از روزهای نخستین اردیبهشت ماه ۱۳۶۷ برخوردم. آن روزها پس از رکودی نزدیک به یک ساله، با یورشهای تند و برقآسای ارتش بعث عراق، شکستهای پیدرپی، ما را نگران میکرد. یکی از این نوشتهجات را دوباره میخوانم تا برای آنی در آن درنگ کنم…
برای آنی درنگ…
زمینههای شکست ما در فاو:
۱-غرور مفرط به تدبیر خودی و هوشیاری نیروهای خودی
۲-سادهاندیشی و بچگی فرماندهان
۳-درس عبرت نگرفتن از تحرکات دشمن
۴-ضعیف شمردن دشمن
۵-نداشتن جمعبندی اطلاعاتی درست از دشمن
۶-فعال برخورد نکردن مسئولان اطلاعات نیروی زمینی
۷-تحلیل درستی از توان رزمی دشمن نداشتیم
۸-باورمان شد که تلفات فاو، کمر دشمن را شکسته است. (گرفتن فاو و تثبت آن ۷۵ روز و پس دادنش ۳۵ ساعت)
۹- نداشتن نیروی سازمانی و حرفهای
۱۰-لوث شدن تصمیمگیریهای ۲۶ ماه و آمادهباشها در فاو
۱۱-رعایت دقیق غافلگیری از سوی دشمن
۱۲-نیروی عظیم سازمانیافته دشمن متشکل از لشکر گارد، سپاه هفتم و لشر ۷
۱۳-نداشتن نیروهای بسیجی و گردانهای سازمانی سپاه به صورت آزاد و احتیاط
۱۴-نداشتن برآورد دقیق از پای کار آوردن نیرو در شرایطی که دشمن به فاو یورش آورد.
۱۵-هدف و استراتژی ناقص یعنی این …
ما تا کی میتوانستیم فاو را به این بدقوارگی و نقص نگه داریم؟
اینها سخنانی بود که پایان روز ۳۱ فروردین ۱۳۶۷، در راه اهواز به بوشهر برای برادر محسن خواندم و سپس درباره آن گفگتو کردیم.