1
داستان رضا خوشنویسِ هزاردستان نی‌ریز

ما در نی‌ریز ماندیم و طغرایی شدیم

  • کد خبر : 131965
  • 06 اسفند 1403 - 21:22
ما در نی‌ریز ماندیم و طغرایی شدیم
رضا خوشنویس شهرمان نی‌ریز نامش عطاءالله است. در کشور شهره است و در نی‌ریز نامی؛ اما بار‌ها در حین گفتگو با ما اشک در چشمانش حلقه می‌زند از بی‌وفایی‌هایی که دیده و رنج‌هایی که کشیده.

به گزارش سحاب‌پرس و به نقل از هورگان،:

زاده‌ی خردادماه ۱۳۲۶، از نوادگان شیخ‌الاسلام نی‌ریزی معروف به ذوالریاستین است. نسبش به سیداسماعیل طغرایی می‌رسد. کسی که ۷۰۰ سال پیش در اصفهان مرجع تقلید بود. نسل در نسل فرهنگی و درس‌خوانده؛ به طوری که مادرِ پدربزرگش بانو عفیفه طغرایی، دختر حاج میرزا محمدباقر اصطهباناتی و پسرخاله میرزای شیرازی از زنان باسواد فارس و اولین معلمه فارس و پدربزرگش بنیانگذار فرهنگ نی‌ریز، استهبان و داراب بود.

پدرش، منزل جدشان یعنی خانه زنده‌یاد سید محمد طغرایی ملقب به مدیر را برای سکنی برگزید. منزلی در محله کیان به سمت کوچه هفت‌پیچ که تمام جشن‌ها در آن خانه برگزار می‌شد و مأمنی بود برای تمام بازرسان و رؤسا… و او در چنین محیطی رشد کرد و قد کشید.

پدر ش سید حسین طغرایی و مادرش سیده بیگم سلیمی هر دو سواد ششم ابتدایی داشتند و معلم بودند. علاوه بر آن عمه، دایی‌ها، برادر‌ها به جز سید ضیا و خواهرش همگی معلم و فرهنگی بودند و حالا عجیب نیست که استاد سید عطاءالله طغرایی خوشنویس نامی نی‌ریز، یکی از پایه‌ها و ارکان اصلی هنر نی‌ریز به شمار می‌رود.

قرارمان مأمن همیشگی‌اش بود: انجمن خوشنویسان در طبقه دوم پاساژ قدیمی زحلی؛ جایی که با خون دل و با هزینه شخصی بنا نهاد. قرار بود گفتگویی مفصل با او داشته باشیم از کودکی تا حال…

با آن که گرد تجربه بر چهره‌اش نشسته، اما هنوز هم جنتلمن است؛ دستمال گردن، کتی آراسته و عصا به دست و عجیب‌تر آن که با خود چمدانی را آورده حاصل سال‌های سال استادی… آلبوم‌هایی قدیمی با عکس‌های قدیمی‌تر… تقدیرنامه‌ای بزرگ به بزرگی یک استاد.
پشت میزش که می‌نشیند، انسان به یاد رضا خوشنویسِ هزاردستان می‌افتد. یک بخاری که نرم نرمک گرما را به فضا انتقال می‌دهد؛ یک سماور و یک کتری آب که در حال قُل‌قُل کردن است.

رضا خوشنویس شهرمان نی‌ریز نامش عطاءالله است. در کشور شهره است و در نی‌ریز نامی؛ اما بار‌ها در حین گفتگو با ما اشک در چشمانش حلقه می‌زند از بی‌وفایی‌هایی که دیده و رنج‌هایی که کشیده.

این شما و این داستان زندگی استاد …

ما در نی‌ریز ماندیم و طغرایی شدیم

⭕تحصیلاتتان را در چه مدارسی گذراندید؟
ابتدایی را در مدرسه فرهمندی، دبیرستان را ابتدا در مدرسه شعله و سپس احمد نی‌ریزی و مقطع دانشسرا را در شیراز گذراندم و در فارغ‌التحصیل رشته تجربی هستم.

⭕ همکلاسی‌هایتان چه کسانی بودند؟
دکتر سید ابراهیم فقیهی، دکتر محمدجواد ضمیری، دکتر حمید آزاد، آقای حسین جلالی، آقای حسین صداقت، حبیب آزاد، اصغر سمائی، و سید علی‌اکبر طباطبایی.

⭕ معلم‌هایتان چطور؟
از معلمین ما پدرم سید حسین طغرایی، آقایان صمد آزاد، محمد داوری، علی سلیمی، محمد طاهری، اسدا… دانشی، سید مجتبی علوی و علی جلالی که به یاد دارم برای گفتن اذان بدون اشتباه یک دانه تخمه کدو به ما می‌داد و ما با همین یک دانه تخمه کدو خوشحال می‌شدیم. به یاد دارم آقای آیت‌الله سیدمحمد فقیه که آن زمان دو سه سال از ما بزرگتر بودند، در مدرسه فرهمندی پیش‌نماز می‌شدند. حصیری در کریدور مدرسه فرهمندی می‌انداختیم و همانجا نمازمان را می‌خواندیم.

ما در نی‌ریز ماندیم و طغرایی شدیم

 قمصر کاشان – دبستان مازگان – سال ۱۳۴۶ خورشیدی

⭕ پس از پایان تحصیلات‌تان چه کردید؟
سال ۱۳۴۶ به خاطر گذراندن دوره سربازی در قمصر کاشان و در سپاه‌دانش مشغول خدمت شدم. ۱۸ ماه آنجا بودم. از حق نگذریم قمصر مردمان بسیار خوبی داشت که هنوز هم بعد از ۵۳ سال با آنها در تماس هستم. همین سال گذشته به آن‌جا رفتم و از تمام دانش‌آموزانم که اسم آنها را هنوز به خاطر داشتم، خواستم نزد من بیایند که به جز چند نفری که فوت کرده بودند، همگی آمدند. سنی از آنها گذشته بود. نوه داشتند، داماد داشتند، عروس داشتند و از اینکه چگونه بعد از گذشت ۵۳ سال من هنوز اسامی آنها را به خاطر دارم، تعجب کردند.

پس از قمصر کاشان به نی‌ریز آمدم و برای شروع خدمت معلمی در نی‌ریز به بهویه رفتم.

یادم هست آن روز‌ها ژیانی به مبلغ ۷۵۰۰ تومان با سفته خریدم که با آن مسیر روستا را طی می‌کردم. پولی برای خرید آن ماشین هم نداشتم. در خیابان سعدی شیراز رد می‌شدم که دیدم چند ژیان را دم مغازه‌ای گذاشته‌اند. داخل مغازه شدم. خدا صاحب مغازه را رحمت کند. گفتم ژیان می‌خواهم و او پرسید پول داری؟ گفتم نه! گفت ایرادی ندارد، سفته بده. گفتم کسی نیست سفته‌ها را برایم امضا کند. گفت باز هم مشکلی نیست. ببین چه کسی در خیابان رد می‌شود، او را صدا بزن تا بیاید و برایت سفته‌ها را امضا کند! شخصی در خیابان رد می‌شد که او را صدا زدم. آمد و سفته‌هایم را امضا کرد و ما این‌گونه صاحب ماشین شدیم. یک سال را در بهویه گذراندم و سپس به مشکان رفتم. پس از آن مدت کوتاهی را در دهچاه گذراندم. در مدارس روستایی پایه‌های اول تا ششم ابتدایی را تدریس می‌کردم.

پس از آن به نی‌ریز آمدم. در نی‌ریز، ابتدا به حاجی‌آباد و سپس به قلعه‌خواجه رفتم. پس از قلعه‌خواجه، به دبستان‌های نی‌ریز آمدم. در ابتدا معلم پرورشی بودم و سپس معاون دبیرستان شدم.

پس از انقلاب بنا به دلایلی ما را به مدارس راهنمایی فرستادند. پس از آن به دانشسرای تربیت معلم رفتم. ابتدا در دبیرستان دخترانه نزهت بودم و بعد مدرس تربیت معلم خواهران و برادران نی ریز شدم.

در سال ۱۳۷۷ خورشیدی بازنشست شدم و متأسفانه بازنشستگی ما همراه با بی‌مهری دولت آن زمان بود. پس از بازنشستگی هیچگونه پاداشی به ما ندادند و ابلاغ بازنشستگی مرا جلوی مغازه نانوایی به من دادند که من واقعاً از این موضوع ناراحت شدم و بسیار افسوس خوردم.

⭕ چند فرزند دارید؟ در حال حاضر مشغول چه کاری هستند؟
چهار فرزند دارم. فرزند بزرگم سید محمد هادی در زمینه موسیقی «نی» فعالیت داشت و بازنشسته شده است. سید محمدمهدی مدیر امور اداری دانشگاه آزاد اسلامی است. سید امیرحسین در یکی از شرکت‌های فولاد مشغول کار است و دخترم بهار فارغ‌التحصیل رشته معماری و خانه دار است.

⭕ برادران‌تان چطور؟ آنطور که گفتید آنها هم معلم بودند. در چه مقطعی درس می‌دادند؟
یکی از برادرانم به‌نام زنده‌یاد سید ابوالفضل نقاش برجسته‌ای بود، به طوری که حتی سبک نقاشی ایشان ثبت شده است.

برادر دیگرم زنده‌یاد سیدابوالحسن، نویسنده، شاعر، دبیر دبیرستان، مدرس دانشگاه و مؤلف ۲۵ جلد کتاب بود. ایشان همچنین یکی از فکاهی‌نویسان برجسته روزنامه «توفیق» قبل از انقلاب اسلامی بود.

زنده‌یاد سیداسماعیل از دیگر برادران من بود که ایشان نیز سردفتر اسناد رسمی در استهبان بود. وی پس از وثوق‌الشریعه اصطهباناتی، دومین سردفتردار در استهبان بود.

همچنین برادرم سیدضیاءاله که کارمند شبکه بهداشت و درمان نی‌ریز بود و بازنشست شده است.

ما در نی‌ریز ماندیم و طغرایی شدیم

اولین خط چاپ شده استاد طغرایی در مجله اطلاعات- سال ۱۳۴۶ خورشیدی

⭕ در مورد خطاطی‌تان بگویید. از چه زمانی پی بردید که خط خوبی دارید؟
از بچگی خط خوبی داشتم؛ خصوصاً زمانی که آثار و خطوط پدربزرگم سحاب و شهاب نی‌ریزی «شیخ‌الاسلام» را دیدم، به نوشتن خط علاقه‌مند شدم و روی خط ایشان که خط بسیار خوبی داشت، تمرین می‌کردم. در زمان سربازی نیز به خاطر خط خوبی که داشتم مرا در سمت منشی‌گری پادگان قرار دادند و نگهبانی نمی‌دادم.

اولین خطم در سال ۱۳۴۶ و زمانی که در سپاه‌دانش خدمت می‌کردم، در مجله اطلاعات آن زمان به چاپ رسید.

دهه ۱۳۶۰ خورشیدی بود و در خیابان زند شیراز قدم می‌زدم که چشمم به خانه فرهنگ افتاد. از پله‌های آن بالا رفتم و شخصی به نام استاد حمید دیرین را دیدم که پشت میزی نشسته بود و خوشنویسی می‌کرد. ایشان با گرمی و روی باز مرا پذیرفت. توضیحاتی در مورد خوشنویسی به ایشان دادم. قلم و کاغذی به دستم داد و گفت شعری را که می‌خوانم بنویس. شعری خواندند و من آن شعر را با قلم نی که خود ایشان به من داد نوشتم. استاد دیرین وقتی خط مرا دید گفت: طغرایی تو باید دوره عالی را امتحان بدهی، و این در حالی بود که من هنوز دوره مقدماتی، متوسطه و خوش را امتحان نداده بودم. از من امتحان گرفت و من هم قبول شدم. ایشان گفت ریزه‌کاری‌هایی هست که باید آنها را یاد بگیری و از همین رو پس از آن، مدتی نزد ایشان به کلاس رفتم. سال ۱۳۷۱ اولین گواهی ممتاز، و سال ۱۳۸۶ نیز اولین گواهی فوق‌ممتاز را در رشته خط شکسته و نستعلیق در شیراز کسب کردم.

اردیبهشت سال ۱۳۹۸ نیز با ارسال۴۰۰ اثر به تهران، و دیگر مدارک و همچنین تشویق‌نامه‌ها و البته با امتحان حضوری که برگزار شد، آثارم مورد ارزشیابی شورای هنری قرار گرفت و گواهی استادی من پس از سال‌ها تلاش و ممارست، صادر شد.

در حال حاضر نیز در سایر شهر‌های استان فارس، برخی توانسته‌اند گواهی استادی خط شکسته را کسب کنند ولی گواهی استادی خط نستعلیق که سخت‌ترین خط است و آن را عروس خطوط می‌نامند، تا به حال کسی نتوانسته دریافت کند.

در حال حاضر در خط شکسته و نستعلیق، مدرک فوق‌ممتاز و در رشته نستعلیق، درجه استادی دارم.

 

به جز استاد دیرین چه اساتید دیگری داشتید؟

آن زمان در خط شکسته استادی وجود نداشت و آن را خودم تمرین کردم. به نوعی تنها استاد من، استاد دیرین بود که ایشان نیز در سال ۱۳۷۴ به دلیل حادثه تصادف کرد و از دنیا رفت. روحش شاد.

⭕ تا به حال در چه نمایشگاه‌هایی شرکت کرده‌اید؟
نمایشگاه‌هایی نظیر نمایشگاه تهران، رشت، بابل، شهرکرد و شیراز. همچنین در چهارمین مجمع تا دوازدهمین مجمع از مجامع خوشنویسی نیز که خوشنویسانی از سراسر ایران در آن شرکت داشتند، حضور داشتم.

ما در نی‌ریز ماندیم و طغرایی شدیم

آزمون خوشنویسان در سالن قدیمی دبیرستان احمد نی‌ریزی / دهه ۷۰ خورشیدی

⭕ چه شد که به فکر راه‌اندازی انجمن خوشنویسان نی‌ریز افتادید؟
علاقه فراوان به خوشنویسی بود که دوست داشتم جوانان و بچه‌های نی‌ریز به این هنر گرایش پیدا کنند. البته خیلی‌ها آمدند که قدرشناس بودند و معدودی هم کم‌لطفی نمودند و تمام گذشته‌ها را فراموش کردند.

انجمن خوشنویسان نی‌ریز در چه سالی کار خود را شروع کرد؟
از سال ۱۳۶۲ به هنرجویان آموزش می‌دادم و کلاس‌هایم از همان سال شروع شد. هر جا شما فکرش را بکنید کلاس برگزار می‌کردیم، از حیاط تا کلاس مدارس، کتابخانه عمومی محقری واقع در خیابان ولی عصر طبقه دوم، حیاط مدرسه فرهمند در خیابان ولی عصر، یکی از کلاس‌های دبیرستان احمد قدیم واقع در خیابان طالقانی، یکی از کلاس‌های مدرسه‌ای واقع در نزدیکی کتابخانه عمومی که نام مدرسه در خاطرم نیست، یکی از اتاق‌های کارمندان شهرداری، کتابخانه عمومی واقع در خیابان امام مهدی مالکی آقای منزه، بسیج خواهران، اداره دارایی قدیم صحن فعلى شهدا، خانه فرهنگ طبقه دوم واقع در خیابان طالقانی مالکی آقای مرتضی مهدوی، یکی از اتاق‌های اداره فرهنگ و ارشاد قدیم و کتابخانه عمومی فعلی، طبقه دوم صندوق قرض‌الحسنه رضویه در خیابان قدس و…

مدت‌ها خانه به دوش بودیم تا بالاخره با گرفتن وام، توانستم مکان فعلی را بخرم که البته هنوز بابت آن بدهکارم یعنی اگر اینجا نبود ما هیچ جای ثابتی برای برگزاری کلاس‌ها نداشتیم.

ما در نی‌ریز ماندیم و طغرایی شدیم

کلاس درس و تعلیم – دانشسرای تربیت معلم شهید مدنی/ دهه ۷۰ 

برای تأسیس انجمن نامه‌های بسیار زیادی نوشتم و در این مورد دست‌های پشت پرده خیلی کارشکنی کردند. نمی‌گذاشتند انجمن را در نی‌ریز تشکیل دهیم تا اینکه مرتبه آخر نامه‌ای به وزیر وقت نوشتم و در آن گفتم من از بس پله‌های فرهنگ و ارشاد اسلامی را بالا و پایین رفته‌ام و تقاضای تشکیل انجمن کرده‌ام، از پله‌ها خجالت می‌کشم؛ و این شعر را در وصل آن روز‌ها به وزیر نوشتم:‌

ای باده نوشین نگشایی دل‌ما را
مشکل که کسی چاره کند مشکل ما را
هر چند که موری به کم آزاری ما نیست
آزار دهد هر که تواند دل ما را

خلاصه اینکه وزیر از آنجا به مدیرکل ارشاد دستور داد و انجمن خوشنویسان نی‌ریز فعالیت خود را شروع کرد. هنوز هم بعد از گذشت چندین سال برایم سؤال است که چه کسی کارشکنی می‌کرد؟ حتی کار به جایی رسید که شماره تلفن مدیر کل را پیدا کردم، به او پیام دادم و گفتم من تو را حلال نمی‌کنم اگر علت عدم موافقت خود را با تشکیل انجمن به من نگویی و او طفره رفت و نگفت… البته هرچه بود گذشت و به قول شاعر…

بر ما گذشت نیک و بد، اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست

برجسته‌ترین شاگردان شما چه کسانی بودند؟
در نی‌ریز ۲۵ نفر گواهی ممتاز گرفتند که از آنها کاظم زردشت، علی سلطانی و حمیدرضا هادی را به خاطر دارم.

برای تشکل کلاس فوق‌ممتاز باید چکار کرد؟
اگر ما ۱۱ هنرجوی ممتاز داشته باشیم، می‌توانیم کلاس فوق‌ممتاز را تشکیل بدهیم. خب این تعداد در نی‌ریز وجود نداشت، بنابراین کلاس فوق‌ممتاز تشکیل نشد. هم‌اکنون نیز برخی برای شرکت در کلاس می‌آیند ولی امتحاناتشان را جای دیگری می‌دهند.

در حال حاضر چند هنرجو دارید؟
با توجه به کلاس‌های مختلف ورزشی، نقاشی، فضای مجازی و…، دیگر کسی زیاد مشتاق یادگیری خط نیست. به خاطر دارم زمانی که در طبقه دوم صندوق قرض‌الحسنه رضویه کلاس برگزار می‌شد ۱۶۰ هنرجو داشتم و زمانی که بچه‌ها از پله‌ها بالا می‌آمدند، ساختمان به لرزه در می‌آمد. هر زمان به کلاس می‌رفتم، حدوداً به ۷۵ هنرجو سرمشق می‌دادم و وقتی این را با اساتید تهران در میان می‌گذاشتم، باعث تعجب آنها می‌شد.

با توجه به استقبال هنرجویان در آن زمان، به ذهن‌تان نیامد پیشنهاد شهر خوشنویسی را برای نی‌ریز بدهید؟
اتفاقاً این کار را انجام دادیم ولی حمایتی از ما نشد و ارسنجانی‌ها پیش‌دستی کردند. در نی‌ریز حمایتی نیست، به طوری که ما اینجا حتی یک آبسردکن نداریم و مقصر هم تنها مسئولین هستند. آقایان ائمه‌جمعه، فرمانداران، مدیران‌کل ارشاد سر می‌زنند و وعده‌ها و نوید‌هایی می‌دادند، اما عملی نمی‌شد. باور کنید در کنگره استاد احمد نی‌ریزی یکی از اساتید به نام استاد امیرخانی ریاست شورای عالی انجمن خوشنویسان ایران از من خواست ایشان را به انجمن خوشنویسان نی‌ریز ببرم. من خجالت کشیدم ایشان را به اینجا بیاورم و به نوعی از این کار سرباز زدم. مسئولین حمایت نمی‌کنند و هرچه نامه می‌نویسیم و درخواست می‌دهیم تأثیری ندارد. همین چند وقت پیش که مصادف با هفته خوشنویسی بود، شورای شهر و شهردار به اینجا آمدند، قول‌هایی هم دادند و مصوب هم کردند، اما تاکنون هیچ… بالاخره من اینجا بدون چشمداشت خاصی، زحمت زیادی کشیده‌ام. ثلث شهریه‌ای که از تهران تعیین می‌شد، از هنرجویان دریافت می‌کردم که حتی گاهی آن را هم بچه‌ها نمی‌توانستند بپردازند. در جریان امتحانات به بچه‌ها کمک می‌کردم و حتی نتیجه امتحاناتشان را دم در خانه‌هایشان به آنها می‌دادم. من این زحمات را کشیدم، اما هیچ کسی آنها را ندید.

ما در نی‌ریز ماندیم و طغرایی شدیم

مجمع انجمن خوشنویسان ایران سال ۱۳۹۵ – تهران 
ایستاده از راست: استاد جواد بختیاری(خط نستعلیق)، استاد عطاالله طغرایی (خط نستعلیق)، استاد محمد حیدری (خط شکسته)، مابقی ناشناس

با توجه به اینکه الان آموزش‌های مجازی باب شده، به نظر شما آیا می‌شود خوشنویسی را به صورت مجازی یاد گرفت؟ 
می‌شود ولی پیشرفت آنچنانی ندارد. وقتی کلاس به صورت حضوری برگزار شود، هنرجو حرکت دست را می‌بیند و نکات را کاملاً متوجه می‌شود. در فضای مجازی می‌گویند فلان کتاب یا فلان سرمشق را از استاد نگاه کن و سپس استاد خط را نگاه می‌کند و اشتباهات خط را به هنرجو می‌گوید. همین کلاس‌های مجازی هم باعث ریزش هنرجو شده‌اند، نه تنها در نی‌ریز، بلکه در همه شهرها. دیگر آن استقبال و شور و شوق قدیمی از بین رفته است.

اگر به زمان قبل برگردید، آیا هنر خوشنویسی را به این شکل ادامه می‌دهید؟
نه! چون خیری از این کار ندیدم. نه از مسئولین و نه از کسانی که برایشان زحمت کشیدم و به آنها آموزش دادم. از هیچکس. البته تعداد معدودی هستند که قدرشناس بوده و احترام می‌گذارند و یادی می‌کنند ولی به طور کلی نه. متأسفانه در شهر ما غریب پرستند. در جریان نام‌گذاری یک خیابان به نام من شاید باور نکنید، اما مسئولین اینجا که به فکر نبودند، از انجمن خوشنویسان ایران به ارشاد نی‌ریز نامه نوشتند و گفتند که طغرایی دارای مقام استادی است و در انجمن خوشنویسان ایران دارای احترام خاصی است، جا دارد در نی‌ریز حداقل خیابانی را به اسم ایشان کنید. همین شد که ارشاد نی‌ریز به شورای‌شهر نامه نوشت و پس از تصویب چند نفر از اعضای شورا و همچنین شهردار وقت آقای فرغت، آن را به کمیته تطبیق فرمانداری فرستادند که با موافقت آنها خیابان و سردیسی به نام من شد.

در حال حاضر اکثر دانش‌آموزان خط خوبی ندارند. به نظر شما تکنولوژی باعث این عامل شده یا خانواده‌ها باید بیشتر نسبت به این موضوع حساس باشند؟ پیشنهاد شما در این مورد چیست؟
به نظر من آموزش و پرورش باید نسبت به این موضوع اقدام کند. در همین مورد من چندین بار به آموزش و پرورش نامه نوشتم و گفتم دانش‌آموزانی را که مستعد یادگیری خط هستند، به ما و انجمن معرفی کنید تا ما با تخفیفی که به آنها می‌دهیم تعلیم ببینند تا به خطاطان شهرمان اضافه شود، اما آموزش و پرورش کوتاهی کرد. البته چند نفر از شاگردانم هستند که کلاس خط تحریری دارند و آموزش می‌دهند و جهت برگزاری امتحانات سراسری آنها را به انجمن خوشنویسان معرفی می‌کنند.

خود شما تا چه حد در فضای مجازی فعالیت دارید؟
تمام فعالیت من در فضای مجازی مربوط به خوشنویسی است. یکی از راه‌های پیشرفت خوشنویسی، مشق نظری، یعنی دیدن آثار دیگران است. این مشق‌ها در ذهن سپرده می‌شود و زمانی که انسان می‌خواهد آنها را روی قلم آورده و به رشته تحریر درآورد، خیلی مؤثر است. در اینجا بد نیست بدانید تمام آثار من فی‌البداهه است. بسیاری از خوشنویسان از طریق کامپیوتر، ترکیب‌های مختلف را می‌زنند و سپس هر کدام را دیدند خوش ترکیب است، آن را به رشته تحریر در می‌آورند؛ ولی تمام آثار من فی‌البداهه است. اما بداهه‌نویسی هم کار مشکلی است.

آیا کتابی هم در این زمینه تألیف کرده اید؟
بله. از تألیفات خودم «رسم‌الخط» و «گل‌زار خط» بوده و کتاب «بهار غم» را که اشعار زنده‌یاد برادرم بود نوشتم و خطاطی کردم. کتابی هست به نام «اطلس هنر یک قرن خوشنویسی معاصر ایران (جلد دوم)» و «کتاب خوشنویسان ایران» که آثارم در آن چاپ شده. علاوه بر این، جلد بسیاری از کتاب‌ها مانند کتاب «از آتش شعله‌خیز نی‌ریز» و چند جلد کتاب دیگر را خودم نوشته‌ام. آثاری که در مجله‌ها و روزنامه‌ها چاپ شده نیز بسیار زیاد بوده. همچنین مصاحبه‌های متعدد رادیویی و تلویزیونی و عضویت در چهارمین تا دوازدهمین مجمع نمایندگان خوشنویسان ایران را در کارنامه خود دارم. در حال حاضر نیز در اینستاگرام صفحه‌ای دارم که آثارم را در آن می‌گذارم. برخی اوقات بسیاری از طغرا‌یی‌هایی که اهل سمیرم اصفهان و قزوین هستند به من پیام می‌فرستند و از من می‌خواهند خودم را معرفی کنم.

خاطره تلخ و شیرین هم دارید؟
اجازه بدهید خاطره‌ای از زمانی که معلم ابتدایی بودم برایتان تعریف کنم. من هیچ‌وقت دانش‌آموزان را تنبیه نمی‌کردم و الان هم هر وقت آ‌ن‌ها را می‌بینم می‌گویند آقای طغرایی شما تنها معلمی بودید که ما را تنبیه نمی‌کردید و همیشه ما را تشویق می‌کردید. یک روز، یکی از دانش‌آموزان سیبی برای من آورد و در کلاس آن را به من تعارف کرد. دستی به سرش کشیدم، تشکر کردم و گفتم من این سیب را نمی‌خواهم خودت آن را بخور. یک هو درآمد و رو به من گفت: آقای طغرایی سیب را بگیر و هیچ‌وقت این حرف‌های بی‌قابلیتی را نزن؟!
از خاطرات دیگر من به زمانی برمی‌گردد که برای گرفتن سرمشق به شیراز و نزد استاد دیرین می‌رفتم. یادم هست استاد دیرین سرمشق را برای من می‌نوشت. سرمشق خیس بود و من آن را برمی‌داشتم و به سرعت می‌دویدم تا به تاکسی برسم. بعد با تاکسی به گاراژ اتوشاهین واقع در دروازه اصفهان می‌رفتم تا به نی‌ریز بیایم و به کلاس درس برسم. مسلماً اگر علاقه‌ای نبود این کار‌ها انجام نمی‌گرفت.

جایگاه خوشنویسی نی‌ریز در کشور در چه سطحی است؟
خوب همه نی‌ریز را به عنوان شهر احمد نی‌ریزی می‌شناسند، اما باید به این نکته اشاره کرد که احمد نی‌ریزی در نی‌ریز احمد نی‌ریزی نشد. احمد نی‌ریزی از نی‌ریز هجرت کرد و پیش اساتیدی، چون ابراهیم قمی و تبریزی تعلیم دید و آنجا احمد نی‌ریزی شد؛ ولی ما در نی‌ریز ماندیم و طغرایی شدیم.

بهترین متن یا شعری که با خط خوش نوشته‌اید از نظر خودتان چه بوده است؟
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر…

آیا تا به حال پیش آمده از یکی از آثار خودتان ناراضی بوده باشید؟
بله و مسلماً همه خوشنویسان و هنرمندان همین‌گونه هستند. همین سال گذشته من ۱۲۰۰ اثر از ۳۰۰۰ اثر خود را در لوله بخاری اتاقی که در پلنگان داشتم، انداختم و سوزاندم. هرچه اطرافیان اصرار کردند و گفتند این کار را انجام نده و آن را به ما بده، قبول نکردم. البته این مختص منِ تنها نیست. خاطرات میرزا رضای کلهر را هم که خواندم همین کار را انجام داده بود. ایشان شیوه نوین خوشنویسی را تغییر داده بود. اصلاً من فکر می‌کنم علت اینکه انسان به کمال باید برسد در همین است.

از نظر شما شرط استادی در هنر چیست؟
ما عادت کرده‌ایم و در مورد همه کلمه استاد را به کار می‌بریم و این خوب نیست. استاد بودن آدابی دارد. طرف دوره خوش خوشنویسی را قبول نشده و طراحی نقاشی را هنوز بلد نیست و به او استاد می‌گویند. اینها واقعاً صحیح نیست و آدم از این عنوان‌ها رنج می‌برد. استاد بودن سخت است و باید به خاطر آن سال‌ها زحمات فراوانی کشید. من در این سن و سال حتی زمانی که خوابیده‌ام، برای خودم با انگشت خوشنویسی را تمرین می‌کنم.

این روز‌ها همه چیز سرسری گرفته می‌شود. یک زمانی می‌خواستم مدیر دبیرستان شوم و باید ۱۰ سال سابقه خدمت می‌داشتم. ۱۰ روز از خدمتم کم بود. باور کنید قبول نکردند و برایم نوشتند معاون غیر واجد‌الشرایط! ده روزم که تمام شد آن موقع نوشتند به سمت معاون دبیرستان احمد نی‌ریزی منصوب می‌شوید.

ما در نی‌ریز ماندیم و طغرایی شدیم

دبیرستان احمد نی‌ریزی / سال ۱۳۵۹
ایستاده:  استاد عطاالله طغرایی(معاون)، زنده‌یاد مسعود خان خزایی (رئیس)

 

آقای معتمدی از دوستانم بود که قرار بود یک زمانی بخشدار بابلسر شود. برایم تعریف می‌کرد زمانی که قرار بود بخشدار بابلسر شوم، یک سال برای من کلاس گذاشتند. از شیوه صحبت‌کردن گرفته تا طریقه‌ی معاشرت و بستن بند کفش را به من آموزش دادند. البته پس از آن هم ابلاغیه بخشداری را برای من ننوشتند و قید کردند کفیل. بعد از یک سال وقتی کار مرا دیدند و متوجه شدند کارم خوب است، آن وقت ابلاغیه بخشداری را برای من صادر کردند، اما الان چه؟ همه چیز بی‌اهمیت شده. مسئول رده بالایی داشتیم که نامه‌ای برای من فرستاده بود و گفته بود به آقای طغرایی بگویید این را برای من با خط خوش پاکنویس کند. شاید باور نکنید، اما آن زمان من ۷ غلط املایی از متن او گرفتم. زیر آنها را با خودکار قرمز خط کشیدم. صحیح غلط‌ها را برایش نوشتم و به خدمتگزاری که آمده بود گفتم از طرف من به ایشان سلام برسانید و بگویید روی هر یک از این غلط‌ها ۱۰ بار بنویس. ما با این مشکلات روبرو هستیم.

از خدا می‌خواهم این دست سالم را از من نگیرد
هرچه دارم از الطاف الهی است. بار‌ها گفته‌ام این دست من نیست که می‌نویسد. این دست خداست. این لطف الهی است و این دست خداست که مرا وادار به نوشتن می‌کند. در حال حاضر هم تن ناقصی دارم و تنها دست من است که سالم است. از خدا می‌خواهم این دست سالم را از من نگیرد.

در پایان باید بگویم من که می‌دانم شبی یا روزی عمرم به پایان می‌رسد، پس چرا عاشق نباشم؟ عاشق همه‌ی هنرمندان، عاشق شهرم، عاشق هنرجویان و دوستانم، عاشق خط و خوشنویسی، عاشق میرزا احمد نی‌ریزی و احمد نی‌ریزی‌ها…

لذا وصیت و توصیه می‌کنم مرا در محوطه آرامگاه این رادمرد بزرگ دفن نمایند تا در هنگام خواندن فاتحه بر مزار این انسان شریف، یادی هم از من کوچک و بی مقدار شود… در خاتمه ضمن پوزش و حلالیت از همه‌ی عزیزان حاضر و غایب با این شعر به عرایضم خاتمه می‌دهم و همه عزیزان را به خدای هنر و مهربانی می‌سپارم:

تا دلی آتش نگیرد حرف جانسوزی نگوید
حال ما خواهی اگر، از گفته‌ی ما جستجو کن

لینک کوتاه : https://sahabpress.ir/?p=131965

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.